مرد دروغ های قشنگ
دانستنیها، شماره ۹۵
محمدرضا رجبی شکیب
پزشک و روزنامهنگار
اسمش را اگر رسوایی نگذاریم، چه میشود گذاشت؟ انگلیسیها که مدتهاست تلاش میکنند او را هم ردیف شکسپیر، لابد از مفاخر خودشان به حساب بیاورند (به یاد بیاورید افتتاحیه المپیک لندن و جیمزباند را در کنار ملکه الیزابت، یا آخرین صحنه اسکای فال که او را بر بام ساختمان امآیسیکس نشان میدهد؛ پیروزمندانه در کنار پرچم انگلیس.) حتما خبری را که در نشریه BMJ چاپ شده جدی نمیگیرند و حتما دوست دارند این خبر هزار برابر بیشتر از آن منتشر شود که مثلا بیستوچهارمین فیلم جیمزباند به کارگردانی سام مندس در سال ۲۰۱۵ اکران میشود و مثلا دنیل کریگ در آن فیلم همچنان به نقش خود در قالب جاسوس انگلیسی ادامه خواهد داد و… اما اینکه پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که جیمزباند فردی دائمالخمر و از کار افتاده و حتی گرفتار ناتوانی جنسی بوده، از نظر آنها قاعدتا خبر مهمی نیست.
جیمزباند از بدو تولدش یک ابزار تبلیغاتی بود؛ موجودی که اخلاق برایش کمتر از هر چیزی مهم بود و لذت جویی و قدرت طلبی، اصول زندگیاش. شخصیتی که یان فلمینگ، نویسنده انگلیسی در اوایل دهه ۵۰ میلادی و پس از پایان جنگ جهانی دوم خلق کرد تا از اقتدار انگلیس که نقشش در دوران جنگ سرد در حال کمرنگ شدن بود دفاع کند. جیمزباند مردی حدودا ۴۰ ساله که هیچوقت پدر و مادرش را نمیبینیم. ماموری بیرحم، خونسرد و اغواگر که به زنان به چشم ابزار لذت جویی نگاه میکند و به محض احساس خطر به راحتی آنها را از بین میبرد. او روحیه یک مامور وظیفهشناس و مکار انگلیسی همراه با خونسردی و خشونت یک آمریکایی را با هم در خود دارد؛ سوپرمنی که هیچ دری در مقابلش بسته نمیماند. نماد آرمان آمریکایی برای حکمرانی بر جهان.
اگرچه فلمینگ نام «جیمزباند» را همنام یک پرندهشناس همعصر خودش گذاشت، اما شخصیتش را بر اساس فردی که به خوبی میشناخت بنا نهاد: خودش. فلمینگ طی جنگ جهانی دوم بهعنوان افسر اطلاعاتی نیروی دریایی خدمت کرده بود. در خلق بعضی جنبههای دیگر شخصیت باند، فلمینگ از رفقای سابقش هم الهام گرفت. معروفترینشان، دوسان پوپوف، جاسوس دوجانبه یوگسلاو که مانند جیمزباند نهتنها به دلیل مهارتهایش در جاسوسی که به خاطر زن بارگیاش مشهور بود. ترکیبی از این همه خصوصیتهای ضداخلاقی شد
«باند؛ جیمزباند» که هنوز بعد از ۵۰ سال روی پرده سینما زنده نگه داشته شده. اما واقعا جیمزباند لیاقتش را داشته؟
براساس تحقیقاتی که نتایج آن در آخرین شماره «ژورنال پزشکی بریتانیا» منتشر شده، توصیفی که یان فلمینگ از جیمزباند داشته، نشان میدهد باند در حد یک الکلی تمامعیار بوده و منطقا مصرف این میزان الکل باعث ابتلای جیمزباند به بیماری کبدی و لرزش دست میشده و او را دچار مرگی زودرس میکرده.
محققان چهارده کتاب یان فلمینگ در مورد جیمزباند را مطالعه و میزان الکل مصرفی قهرمان کتاب را ثبت کردند. روزهایی که مامور ۰۰۷ به هر دلیل به الکل دسترسی نداشت هم در این مطالعه منظور شد. نتیجه به دست آمده نشان داد که جیمزباند هر هفته حدود ۹۲ واحد الکل مصرف میکرده. حتی بعضی وقتها، الکل مصرفی جیمزباند روزانه به بیش از ۴۸ واحد میرسیده و در مجموع در طول ۸۷ روز عملیات گزارش شده در این کتابها، او فقط ۱۲ روز را بدون مصرف الکل سپری کرده. اینقدر الکل قاعدتا از سوپرمن انگلیسی- آمریکایی، چیزی جز یک مافنگی مبتلا به انواع امراض باقی نمیگذاشته. علاوه بر این، مردی با چنین سبک زندگی و وجود چنین سطحی از الکل در خون هرگز قادر به انجام عملیات دقیق، ظریف و آن سطح از فعالیت جسمی نبوده که به او نسبت داده شده و درواقع توانایی جسمی و فکری لازم برای انجام چنین عملیات محیرالعقولی را نداشته. نکته جالب دیگر اینکه نوشیدن این مقدار الکل بر توانایی جنسی یک مرد هم اثر وحشتناکی میگذارد و طبیعتا چنین فردی نمیتوانسته آن طور که فلمینگ توصیف کرده رفتار کند.
همه اینها یعنی جیمزباند در ذات خودش یک پارادوکس بزرگ دارد. معرف سبکی از زندگی که اگرچه با قواعد انسانی جور درنمیآید، اما اغلب مردم دنیا آن را پذیرفتهاند. اگرچه دروغ است، ولی سمبلی است از آرزوهای برباد رفته آدمهایی که میخواهند بر دنیا حکومت کنند.
اگر این نکته را در نظر بگیرید میفهمید ۶۰ سال از نوشته شدن اولین داستان جیمزباند و ۵۰ سال از ساخته شدن اولین فیلم سینماییاش، چرا هنوز اینجاسوس انگلیسی- آمریکایی با این همه خصوصیات ضداخلاقی و سبک زندگی درب و داغانش، زنده نگه داشته شده.
وقتی از جیمزباند رونمایی شد، دنیا دنیای جنگ سرد بود. شوروی-کمونیسم، دشمن بزرگ دنیای غرب؛ و جیمزباند نماینده غرب در مبارزهای بیامان با اشرار اردوگاه شرق. حالا دیگر جنگ سرد نیست؛ اما همیشه باید دشمنی وجود داشته باشد که بشود در مقابلش قهرمان نمایی کرد. حالا کمونیسم جایش را داده به القاعده و تروریسم. پس هنوز هم و همیشه هم جیمزباند لازم است. اگرچه باید شخصیتش را تصحیح کند. او دیگر نمیتواند مردی رمانتیک و بذلهگو باشد. به مهارتها و تواناییهای تازهتری نیاز دارد؛ طوری که بتواند با دشمنانی جدیتر که رئیس جیمزباند آنها را این طور توصیف میکند روبهرو شوند: «دشمنان ما مثل سایهاند. آنها مثل جیمزباند همه جا هستند. شاید یکی از میان خود ما باشند. آنها دیگر یک کشور نیستند و روی نقشه وجود ندارند بلکه افرادی هستند که در سایه زندگی میکنند.» در آخرین فیلم جیمزباند، کسانی که در فیلم تروریست معرفی میشوند، پیامی به این مضمون روی شبکه کامپیوتری مسؤولان امآیسیکس میفرستند: «به گناهانت فکر کن» که به وضوح پیامی مذهبی است و یادآور پیامهای ویدئویی بنلادن.
به همین دلیل است که جیمزباندهای جدید با بازی دنیل کریگ، آدمهای جدیتر و البته خشنتری شدهاند، سبک سری کلاسیک شخصیت اولیه در آنها کمرنگتر شده؛ و حتی آسیبپذیرترند تا هم دردی بیشتری برانگیزند. البته باند ممکن است تیر بخورد و زخمی شود اما قرار نیست بمیرد. اسطوره آمریکایی- انگلیسی باید زنده بماند تا نماد برتری دنیای غرب بر دنیای شرق باشد.
اما شوخی ماجرا همین جاست. جیمزباند با تمام تحولات شخصیتی اخیرش نمیتواند گذشتهاش را انکار کند. یان فلمینگ، او را این طور خلق کرده؛ مردی که بعد از ۶۰ سال که تحلیلش میکنند، جز رسوایی چیزی نصیبش نمیشود.
در پایان مقاله BMJ محققان شوخی معناداری با جیمزباند کردهاند. جیمزباند همیشه میخواسته نوشیدنیاش را به جای هم زدن، با یخ تکان دهند. محققان گفتهاند این کار اصلا لازم نبوده چون آن حد از مصرف الکل، خود به خود باعث لرزش دست باند میشده.
- ۹۳/۰۵/۰۴