زندگی نامه ی خالق کتاب همیشه جاودان «شازده کوچولو»
آغاز زندگی
او فرزند سوم کنت ژان دو سنتاگزوپری بازرس بیمه در جنوب فرانسه و ماری دو فونسکلومب، اشراف زاده ای فرانسوی، بود و در ۲۹ ژوئن سال ۱۹۰۰ در شهر لیون به دنیا آمد. پدر و مادر او اهل لیون نبودند و در آن شهر نیز سکونت نداشتند، بنابراین تولد آنتوان در لیون کاملاً اتّفاقی بود. علیرغم فقر خانواده دو سنت اگزوپری یکی از اصیل ترین خانوادههای اشرافی جنوب فرانسه بود. چهار سال بیشتر نداشت که پدرش مُرد و مادرش به تنهایی نگهداری و تربیت او را به عهده گرفت. دوران کودکی او با یک برادر و دو خواهر در سنموریس و مول که املاک مادربزرگش در آنجا بود سپری شد و دورهٔ دبستان را در مان به پایان رسانید. در مان او شاهد آزمایش های برادران رایت، مخترعان هواپیما بود، که در صدد فروش اختراعشان به دولت فرانسه بودند. او اولین پروازش را در فرودگاهمان تجربه کرد. در آغاز دورهٔ دبیرستان نزد یکی از استادان موسیقی به آموختن ویلن پرداخت. در ۱۹۱۴ برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. آنتوان در دوران تحصیل در دبستان و دانشکده گاهی ذوق و قریحهٔ شاعری و نویسندگی خود را با نگاشتن و سرودن میآزمود و اغلب نیز مورد تشویق و تقدیر دبیران و استادانش قرار میگرفت، اما در کل دانش آموز متوسطی بود که به سهل انگاری معروف بود. در سال ۱۹۱۷ تنها برادرش فرانسوا به بیماری روماتیسم قلبی درگذشت و بار مسئولیّت خانواده یکباره به گردن او افتاد.
جوانی و پرواز
بعد از دریافت دیپلم خانواده اگزوپری او را تشویق کردند تا وارد نیروی دریایی شود که محل خدمت بسیاری از اشرافزادگان فرانسوی بود. اما اگزوپری، که علاقهای به نیروی دریایی نداشت، نتوانست به دانشگاه نیروی دریایی راه یابد و دو بار در امتحان ورودی این مدرسه مردود شد. بعد از شکست در ورود به مدرسه نیروی دریایی او برای انجام خدمت نظام وظیفه به نیروی هوایی فرانسه پیوست. او با زیرپا گذاشتن مقررات به فراگیری خلبانی پرداخت و گواهینامه پرواز خود را دریافت کرد. او همچنین در امتحانات افسری نیروی هوایی پذیرفته شد و برای خدمت به مراکش فرستاده شد. در سال ۱۹۲۳ بعد از اتمام خدمت سربازی قصد داشت به زندگی معمولی خود بازگردد و حتی مدتی نیز به کارهای گوناگون پرداخت، ولی بالاخره با راهنمایی و اصرار یکی از فرماندهان نیروی هوایی که سخت به او علاقهمند بود، به خدمت دائمی ارتش در آمد. بعد با پروازهای بسیارش به سرزمینهای گوناگون و به میان ملّتهای مختلف با زیباییهای طبیعت و چشم اندازهای متنوّع جهان و با جامعههای گوناگون آشنا شد و طبع حسّاس و نکته سنجش بیش از پیش الهام گرفت و از هر خرمنی خوشهای یافت. سالها در راههای هوایی فرانسه-آفریقا و فرانسه-آمریکای جنوبی پرواز کرد. در ۱۹۲۳ پس از پایان خدمت نظام به پاریس بازگشت و به مشاغل گوناگون پرداخت و در همین زمان بود که نویسندگی را آغاز کرد.
سنت اگزوپری جوان به دختر زیبایی دل بسته بود که خانواده دختر به سبب زندگی نامنظم و پرحادثه هوایی با ازدواج آن دو مخالفت کردند. نشانهای از این عشق را در اولین اثرش به نام "پیک جنوب" Courrier Sud (1929) میتوان دید. در سال ۱۹۲۵ داستان کوتاهی از او به نام «مانون» در یکی از گاهنامههای پاریس چاپ شد امّا کسی او را در زمرهٔ نویسندگان بهشمار نیاورد، و خود او نیز هنوز به راستی گمان نویسندگی به خود نمیبرد. در همین اوان بود که برای یک مأموریت سیاسی به میان قبایل صحرانشین مور در جنوب مراکش رفت و چون به خوبی از عهده اجرای این مأموریّت برآمد مورد تشویق فرماندهان و زمامداران وقت قرار گرفت. «پیک جنوب» اثر دیگر اگزوپری یادگار زمانی است که نویسندهٔ هوانورد در میان قبایل صحرانشین مراکش به سر میبرد. هنگام بازگشت به فرانسه نخستین ره آوردی که با خود آورد، دستنویس کتاب پیک جنوب بود. او این نوشته را به وسیلهٔ پسر عمویش به چند تن از ادیبان و نویسندگان فرانسه نشان داد، و آنان بیش از حدّ انتظار تشویقش کردند. در همین اوان یکی از ناشران سرشناس پاریس قراردادی برای انتشار پیک جنوب و چند نوشته دیگر با او بست و آنگاه اگزوپری به ارزش کار خود پی برد.
در سال ۱۹۲۷ برای انجام مأموریت دیگری به آمریکای جنوبی رفت و در آنجا وقت بیشتری برای پیگیری افکار خویش یافت. دو کتاب جالب او به نام «زمین انسانها» و «پرواز شبانه» یادگار آن زمان است. ، شهرت نویسنده با انتشار داستان "پرواز شبانه" Vol de Nuit آغاز شد که با مقدمهای از آندره ژید در ۱۹۳۱ انتشار یافت و موفقیت قابل ملاحظهای به دست آورد. حوادث داستان در آمریکای جنوبی میگذرد و نمودار خطرهایی است که خلبان در طی توفانی سهمگین با آن روبرو میگردد و همه کوشش خود را در راه انجام وظیفه به کار میبرد. پرواز شبانه داستانی است در ستایش انسان و صداقت او در به پایان رساندن مسئولیت اجتماعی و آگاهی دادن از احساس و ندای درون آدمی. این داستان برنده جایزه فمینا گشت. سنتاگزوپری در طی یکی از پروازهایش که با سمت خبرنگار جنگی به اسپانیا رفته بود، مجروح گشت و ماهها در نیویورک دوران نقاهت را گذراند. در این دوره "زمین انسانها" Terre des Hommes را نوشت که در۱۹۳۸ منتشر شد. نویسنده در این اثر نشان میدهد که چگونه انسانی که در فضای بیپایان خود را تنها مییابد، هر کوه، هر دره و هر خانه را مصاحبی میانگارد که درواقع نیز نمیداند دوست است یا دشمن. سنت اگزوپری در این داستان تجربه غمانگیز زندگی را با تحلیلی درونی آمیختهاست که از طراوت ولطف فراوان سرشار است. زمین انسانها به دریافت جایزه بزرگ آکادمی فرانسه نایل آمد.
در سال ۱۹۳۰ بار دیگر به فرانسه بازگشت و در شهر آگه که مادر و خواهرش هنوز در آنجا اقامت داشتند، عروسی کرد. در سال ۱۹۴۱ اثر زیبای او به نام پرواز شبانه که مورد تقدیر و تحسین آندره ژید نویسندهٔ بزرگ فرانسوی واقع شده بود، منتشر گردید و چندی نگذشت که به چند زبان اروپایی ترجمه شد و مقام ادبی و شخصیّت هنری اگزوپری را به اثبات رسانید. در سال ۱۹۳۵ با هواپیمای خود در کشورهای مدیترانهای سفر کرد و بیش از پیش با زیباییهای محیط آشنا شد. سپس در کشورهای آلمان نازی و اتّحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا به گردش پرداخت و از هریک از آن کشورها و از این سفرهای تفریحی و سیاسی نوشتهای اندوخت و ارمغانی آورد که در روزنامهها و مجلّههای پاریس به چاپ میرسید. در سال ۱۹۳۷ از آمریکا بازگشت ولی چون براثر سانحه هوایی که در گواتمالا برای هواپیمای او پیش آمد، سخت آسیب دیده بود، مدّتی بستری شد.
در سال ۱۹۳۹ اثر معروف اگزوپری به نام زمین انسانها برای نخستین بار منتشر شد و چندان مورد توجّه واقع شد که از طرف فرهنگستان فرانسه به دریافت جایزه نایل شد. اگزوپری در همان سال بار دیگر به آلمان رفت و به رهبری اوتو آبتز مرد سیاسی آلمان هیتلری و مدیر انجمن روابط فرهنگی و فرانسه از مدارس برلن و از دانشگاه دیدن کرد. به هنگام بازدید از دانشگاه، از استادان پرسید که آیا دانشجویان میتوانند هرنوع کتابی را مطالعه کنند و استادان جواب دادند که دانشجویان برای مطالعه هرنوع کتابی که بخواهند آزادند ولی در شیوهٔ برداشت و نتیجه گیری اختیار ندارند، زیرا جوانان آلمان نازی به جز شعار «آلمان برتر از همه» نباید نظر و عقیدهای داشته باشند. اگزوپری در همان چند ساعتی که در دانشگاه و دبیرستانها به بازدید گذرانید، از فریاد مدام «زنده باد هیتلر» و از صدای برخورد چکمهها و مهمیزها ناراحت بود، در هنگام بازگشت به اوتو آبتز گفت: من از این تیپ آدمها که شما میسازید خوشم نیامد. در این جوانها اصلاً روح نیست و همه به عروسک کوکی میماند. اوتو آبتز بسیار کوشید تا با تشریح آرا و نظرات حزب نازی نظر نویسندهٔ جوان را با خود همداستان کند ولی موفّق نشد.
آمریکا
پس از تسلیم کشور فرانسه به آلمان، اگزوپری به آمریکا مسافرت کرد و کتابهای زیبایی چون «قلعه»، «شازده کوچولو» و «خلبان جنگی» را در این دوران منتشر کرد. او کتابی درباره تجربه جنگی خودش بنام "خلبان جنگ" Pilote de guerre منتشر کرد که گزارشی بود از ناامیدیها و واکنشهای روحی خلبانی در برابر خطرهای مرگ و اندیشهها و القای شهامت و پایداری. اثر کوچکی که در آمریکا نوشته شده بود به نام "نامه به یک گروگان" Letter a un otage در ۱۹۴۳ منتشر شد. حوادث این داستان در ۱۹۴۰ به هنگامی میگذرد که نویسنده از لیسبون، پایتخت پرتغال، پرواز میکند و آخرین نگاهش را به اروپای تاریک که درچنگال بمب و دیوانگی اسیر است، میافکند. به چشم او حتی کشورهایی چون پرتغال که ظاهراً از جنگ برکنار است، غمزدهتر از کشورهای مورد تهدید یا ویران شده به نظر میآید و با آنکه مردمش آسایشی دارند، همه چیز در شبحی غمانگیز فرورفتهاست.
شازده کوچولو
نوشتار اصلی: شازده کوچولو
در ۱۹۴۳ شاهکار سنتاگزوپری به نام شازده کوچولو Le Petit Prince انتشار یافت که حوادث شگفتانگیز آن با نکتههای دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهمترین آثار سنت اگزوپری به شمار میرود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثهای واقعی مایه گرفته که در دل شن های صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی دادهاست. خرابی دستگاه هواپیما خلبان را به فرود اجباری در دل آفریقا وامیدارد و از میان هزاران ساکن منطقه پسربچهای با رفتار عجیب و غیرعادی خود جلب توجه میکند؛ پسربچهای که اصلاً به مردم اطراف خود شباهت ندارد و پرسش هایی را مطرح میکند که خود موضوع داستان قرار میگیرد. شازده کوچولو از کتاب های کمنظیر برای کودکان و شاهکاری جاویدان است که در آن تصویرهای ذهنی با عمق فلسفی آمیختهاست. او این کتاب را در سال ۱۹۴۰ در نیویورک نوشتهاست. در این اثر خیال انگیز و زیبا فلسفه دوست داشتن و عواطف انسانی در خلال سطرها به سادهترین و در عین حال ژرف ترین شکل تجزیه و تحلیل شده و نویسنده در سرتاسر کتاب کسانی را که با غوطه ور شدن و دل بستن به مادّیات و پایبندی به تعصّب ها و خودخواهی ها و اندیشههای خرافی بیجا از راستی و پاکی و خوی انسانی به دور افتادهاند، زیر نام آدم بزرگ ها به باد تمسخر گرفتهاست.
مرگ
به هنگام گشایش جبههٔ دوم و پیاده شدن قوای متفقین در شمال آفریقا، بار دیگر با درجه سرگردی به نیروی هوایی فرانسه آزاد ملحق شد، گرچه از نظر سیاسی فردی مطرود به شمار میآمد. در۳۱ ژوئیهٔ ۱۹۴۴ برای پروازی اکتشافی برفراز فرانسه اشغال شده از جزیره کرس در دریای مدیترانه با یک فروند هواپیما غیر مسلح به پرواز درآمد، و پس از آن دیگر هیچگاه دیده نشد. دلیل سقوط هواپیمایش هیچگاه مشخص نشد اما در اواخر قرن بیستم و پس از پیدا شدن لاشهٔ هواپیمایش اینطور به نظر میرسد که برخلاف ادعاهای پیشین، او هدف آلمانها واقع نشدهاست زیرا بر روی هواپیما اثری از تیر دیده نمیشود و احتمال زیاد میرود که سقوط هواپیما به دلیل نقص فنی بودهاست.. چهار سال پس از مرگش "قلعه" Citadelle از او انتشار یافت و چنانکه خود نویسنده در آن اظهار کرده بود، اثری ناتمام است که هرگز پایان نمیپذیرد. این اثر شامل مجموعه یادداشتهایی است که سنت اگزوپری از تجربهها و اندیشههای زندگی خود بر جای گذاردهاست.
سنت اگزوپری، نویسندهای شاعر و مخترعی با استعداد و مردی متفکر است. در آثار او که همه حاکی از تجربههای شخصی است، تخیلهای نویسندهای انساندوست دیده میشود که در دنیای وجدان و اخلاق به سر میبرد و فلسفهاش را از عالم عینی و واقعی بیرون میکشد. شخصیت پرجاذبه سنت اگزوپری که نمونه واقعی بلندی طبع و شهامت اخلاقی بود، پس از مرگش ارزش افسانهای یافت و آثارش در شمار پرخوانندهترین آثار قرار گرفت.
آثار[ویرایش]
هوانورد(۱۹۲۶)
پیک جنوب(۱۹۲۹)
پرواز شبانه(۱۹۳۱)
زمین انسانها(۱۹۳۹)
خلبان جنگ(۱۹۴۲)
نامه به یک گروگان (۱۹۴۳)
شازده کوچولو (۱۹۴۳)
قلعه(۱۹۴۸)(پس از مرگ وی منتشر شد)
نامههای جوانی(۱۹۵۳)(پس از مرگ وی منتشر شد)
دفترچهها(۱۹۵۳)(پس از مرگ وی منتشر شد)
نامهها به مادر(۱۹۵۵)(پس از مرگ وی منتشر شد)
نوشتههای جنگ(۱۹۸۲) (پس از مرگ وی منتشر شد)
مانون رقاص(۲۰۰۷) (پس از مرگ وی منتشر شد)
سخنانی چند برگرفته از آثار او :
«آینده را نباید پیشگوئی کرد، آینده را باید فراهم ساخت.»
ارگ/ ۱۹۴۸ میلادی
«انتقال نامهها، انتقال صدای انسان، انتقال تصاویر متحرک - در این قرن، مانند تمام قرنهای پیشین، عظیمترین کار به انجام رسیدهٔ اما هنوز همان هدف یگانهٔ از بین بردن فاصلهها میان انسانها را دارد.»
زمین انسانها/ ۱۹۳۹ میلادی
«تجربه به ما میآموزد که عشق آن نیست که به هم خیره شویم؛ عشق آن است که هردو به یکسو بنگریم.»
زمین انسانها/ ۱۹۳۹ میلادی
«چیزی که بیابان را زیبا میکند چاهی است که جایی پنهان کردهاست.»
شازده کوچولو/ ۱۹۴۳ میلادی
«بدان که جز با چشم دل نمیتوان خوب دید. آنچه اصل است، از دیده پنهان است.»
شازده کوچولو/ ۱۹۴۳ میلادی
- ۹۳/۰۴/۲۹