خاطرات فیلسوف (قسمت یازدهم)
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۱۹ ب.ظ
«خروس یا مرغ»
روزی دو تا شاگرد داشتند درباره ی پرنده ای که از بازار خریده بودند ، با یک دیگر بحث و جدل می کردند . یکی از آن ها می گفت که این پرنده مرغ است و دیگری می گفت خروس است . ون هردوتایشان یک دنده بودند ، بحثشان پایان نمی گرفت . سرانجام یکی از آن ها فکری کرد و گفت :«این پرنده را در مرغدانی بیندازیم تاآخر هفته بپزیم و بخوریمش . تا آن موقع می فهمیم که مرغ است یا خروس . » شب گذشت و صبح روز بعد ، صدای رسای قوقولی قوقو از مرغدانی به گوش رسید .
اولی گفت :«شنیدی؟»
دومی جواب داد :«آره ، باورم نمی شود . اگر با گوش های خودم نشنیده بودم ،باور نمی کردم که یک مرغ بتواند صدای قوقولی قوقو سر بدهد .»
بر اساس حکایتی کلیمی
- ۹۳/۰۵/۲۰