پنجره ی جهان نما

مکانی برای آن که درباره این کره خاکی ، حوداث و دستاوردهای آن بیشتر بدانید.

پنجره ی جهان نما

مکانی برای آن که درباره این کره خاکی ، حوداث و دستاوردهای آن بیشتر بدانید.

پنجره ی جهان نما
نویسندگان

خاطرات فیلسوف (قسمت نهم)

شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۱۸ ب.ظ


                                                                                                                «زنبور و راهزن»

راهزنی در مسافرخانه غذا می خورد  که زنبوری آمد و دور لیوان نوشیدنی اش چرخ زد . راهزن با حرکت سریع دستش زنبور را روی میز پرت کرد . بعد خواست با مشتش روی او بکوبد و او را لهش کند . اما ناگهان تغییر عقیده داد  . فکر کرد موجودات زنده ی زیادی را این چنین به نیستی کشانده است  .پس این زنبور بیچاره می تواند راهش را بگیرد و برود . زنبور فهمید ‌،که آن دور و بر جای امنی نیست  و به هر زحمتی که بود راهی به پنجره پیدا کرد و از آنجا رفت . بوی شکوفه درخت های زردآلو زنبور را به سوی خود کشاند . او هم روی شکوفه ها رفت و از شهد گل ها مکید و در همان حال با گرده هایی که بر بدن و پاهایش نشسته بود ، یکی از درخت ها را بارور کرد .

کمی بعد ، این درخت زردآلو هایی چنان شیرین و خوشمزه داد ‌،‌ که کشاورزی با آن مرباهایی عالی درست کرد . همه از مربا ی خوشمزه ی او حسابی تعریف می کردند ، طوری که فکر می کرد ، ظرفی برای شاه بریزد و ببرد . شاه میل و رغبت زیادی به مربا نداشت ، اما عاشق شاهزاده ای بود که همیشه به او جواب رد می داد . او بار ها شاهزاده را به مجالس کاخش دعوت کرده بود ‌، اما شاهزاده هیچگاه دعوت شاه را نپذیرفته بود . شاه تصمیم گرفته بود برای آخرین بار شاهزاده را دعوت کند  و این بار دعوت خود را با ارسال این هدیه ی شیرین  و خوشمزه و مخصوص  انجام داد . 

شاهزاده ی جوان به شدت تحت تاثیر مربا قرار گرفت . مادر بزرگش که چند ماه پیش او را ترک کرده بود ، با مربا های خوشمزه نازنازی اش کرده بود . شیرینی مطبوع مربا ، شاهزاده خانم را به یاد نوازش های مادربزرگ محبوبش انداخت  .شاهزاده خانم لبخندی زد و دعوت شاه را پذیرفت .

زمانی که خبر جواب مثبت شاهزاده خانم به شاه رسید  که او می خواست حکم اعدام همان راهزن اول داستانمان  را امضاء کند ، زیرا او به جرم بدرفتاری دیگری دستگیر کرده بودند . خبر خوشی که برای شاه آوردند ، موجب خوشی و نشاطش شد و ترجیح داد این مرد مجرم به جای اعدام به سنگ شکنی در نقطه ای دوردست تبعید شود .

زنبور عسلی کوچک زندگی این همه آدم را تغییر داد .


  • Amirali Nabavi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی