پنجره ی جهان نما

مکانی برای آن که درباره این کره خاکی ، حوداث و دستاوردهای آن بیشتر بدانید.

پنجره ی جهان نما

مکانی برای آن که درباره این کره خاکی ، حوداث و دستاوردهای آن بیشتر بدانید.

پنجره ی جهان نما
نویسندگان

خاطرات فیلسوف (قسمت هفتم)

شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۵۹ ب.ظ

                                                                                                           «اعتماد به خداوند»

شهسواری به دوستش گفت : «بیا به کوهی که خدا آن جا زندگی می کند برویم .  می خواهم ثابت کنم او فقط بلد است به ما دستور بدهد و هیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند . » 

دیگری گفت :‌« موافقم. اما من برای ثابت کردن ایمان می آیم . »

وقتی به قله رسیدند شب بود . در تاریکی صدایی شنیدند : «‌سنگ های اطرافتان را بار اسبانتان کنید و آن ها را پایین ببرید .»

شهسوار اول گفت : «می بینی ؟ بعد از چنین صعودی او از می خواهد که بار سنگین تری را حمل کنیم ! محال است که اطاعت کنم . » دیگری به دستور عمل کرد . وقتی به دامنه کوه رسیدند ،‌ هنگام طلوع بود و انوار خورشید ، سنگ هایی را که مومن شهسوار با خود آورده بود را روشن ساختند . آن ها خالص ترین الماس ها بودند . 

  • Amirali Nabavi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی