خاطرات فیلسوف (قسمت چهارم)
«قدرت اصول»
دو کشتی جنگی ماموریت یافتند برای آموزش نظامی به مدت چند روز در هوای طوفانی رزمایش داشته باشند . من در کشتی فرماندهی ، خدمت می کردم و با نزدیک شدن شب در عرشه ی کشتی ، نگهبانی می دادم . هموای مه آلود شب سبب شده بود که دید کمی داشته باشیم ، در نتیجه ناخدا در عرشه بود و همه فعالیت ها را کنترل می کرد . پاسی از شب گذشته بود که که دیده بان به فرماندهی گزارش داد : «نوری در سمت راست جلوی کشتی به چشم می خورد .» ناخدا فریاد زد : «آیا نور ثابت است یا به طرف عقب حرکت می کند ؟» دیده بان جواب داد : « ثابت است .»که به این مفهوم بود :«در مسیری به هم برخورد می کنیم .»
ناخدا به به مامور ارسال علائم گفت :«به آن کشتی علامت بده که رو به روی هم هستیم توصیه می کنم 20 درجه تغییر مسیر بدهید .»
جواب علامت این بود : « شما باید 20 درجه تغییر مسیر بدهید. » ناخدا گفت : « علامت بده من ناخدا هستم و آنها باید 20 درجه تغییر مسیر بدهند .»
پاسخ آمد :«من فانوس دریایی هستم و بهتر است شما 20 درجه تغییر مسیر بدهید . » اصول مانند فانوس دریایی هستند و چون قوانین طبیعی خدشه ناپذیر .«سیسیل دومیل» در فیلم تاریخی اش «ده فرمان» گفته است :« غیر ممکن است ما بتوانیم قانون را بشکنیم . ما فقط می توانیم خود را در برابر قانون بشکنیم . » اصول ، تعیین کننده ی خطوط اصلی رفتار آدمی است و از ارزش های دائمی و پایدار برخوردار است و نقشی اساسی دارد . یکی از راه های درک و واضح و شفاف بودن آن ها این است که به احمقانه بودن تلاش برای زندگی موثر بر پایه های متضاد اصول واقف شویم . تردید دارم بپذیرید بی عدالتی ، نیرنگ ، تزلزل ، بیهودگی ، بی حالی و تباهی ، پایه های محکمی برای خوشبختی و کامیابی پایدار باشند .
«استفان کاوی»
- ۹۳/۰۵/۰۳
:)